امسال عید فطر، عید دیگریست. کاش زودتر ماه دیده شود که ماه را ببینم. سحر که خواب مانده بودم و 0640 صبح بیدار شدم تقریباً مطمئن بودم که او هم خواب مانده، خواستم زنگ بزنم و بیدارش کنم، اما قرار بود وارد دوره دوری شویم. نمیدانستم چه کاری درست است؛ اینکه بگذارم خواب بماند و به قرار پایبند باشم یا دوباره و چندباره زیر قرار بزنم و بهش زنگ بزنم که بیدار شود. لحظات آزاردهندهای بود تصمیمگیری در این مورد، تا لباس بپوشم و بروم انگشت بزنم بارها تصمیم گرفتم زنگ و
اشتراک گذاری در تلگرام
امروز صبح معلوم شد آزمون شرکت نفت بهران به خاطر کرونا بعد از ماه رمضان برگزار میشود؛ اینطور یک ماه بیشتر وقت دارم تا شاید کاری بکنم و از عسلویه خلاص بشوم. خوشحالم و مانند جو زده ها رفته ام کتاب جامع بازرگانی بین الملل را از فیدیبو دانلود کرده ام و انگار نه انگار که 700 صفحه است همینطور یلخی دارم می خوانمش. امروز سریال آشوب را تمام کردم که از این سریال های نمایش خانگی ست. قصه مربوط به اواخر دوره پهلوی دوم بود.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت